۱۶۷ بار خوانده شده
آن شوخ کزو دور شبی خفتم،نه
روزی ز جفای او برآشفتم، نه
ز آن چشم، که اول نگهش کشت مرا
گفتا: نگرم بدیگری؟ -گفتم: نه!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
روزی ز جفای او برآشفتم، نه
ز آن چشم، که اول نگهش کشت مرا
گفتا: نگرم بدیگری؟ -گفتم: نه!
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.