هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حضور معشوق در خانه‌ی شاعر سخن می‌گوید که جهان را روشن کرده است. شاعر از گنجی در ویرانه‌های خود یاد می‌کند و از ملامت‌های ناصح فرزانه شکایت دارد. او عشق دیوانه‌وار خود را به زنجیر زلف معشوق نسبت می‌دهد و از سوختن مانند پروانه در برابر شمع معشوق سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر شراب میخانه‌ی خود را نشاط‌انگیزتر از هر آبی می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه‌ی این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌هایی مانند شراب و میخانه ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای تفسیر صحیح داشته باشد.

شمارهٔ ۴۷

مهی امشب مگر در خانه ی ماست
که عالم روشن از کاشانه ی ماست

به آبادی مبر ای خواجه رنجی
ببین گنجی که در ویرانه ی ماست

ملامتها که بر من کردی امروز
روا بر ناصح فرزانه ی ماست

بگو با عاقلان زنجیر زلفش
نصیب این دل دیوانه ی ماست

بهر جا شمع او مجلس فروز است
سزای سوختن پروانه ی ماست

نه هر آبی نشاط انگیز باشد
شرابی جو که در میخانه ی ماست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.