هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به موضوعات عشق الهی، تلاش صادقانه، غفلت انسان از حقیقت وجودی خود و اهمیت بندگی و ارادت میپردازد. شاعر از خواننده میخواهد که به جای غفلت و بطالت، با صدق و ارادت در راه عشق گام بردارد و به حقیقت وجودی خود آگاه شود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و تجربهی نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیدهی عرفانی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۲۴۶
چرا چو ابر نگریی چرا چو باد نکوشی
چرا بروز ننالی چرا بشب نخروشی
نشسته بیخود و غافل ز کار اول و آخر
که از چه چشم گشودی و از چه دیده نپوشی
بدین بطالت و عطلت بدین جهالت و غفلت
نهی بخویش چه تهمت گر اهل دانش و هوشی
در سرای گشودند و باز پا نگشایی
بدجله راه نمودند و باز آب ننوشی
بغیر عشق اثری نیست ورنه چیست که واعظ
به سد حدیث نکرد آنچه بلبلی به خروشی
بصدق کوش و ارادت که دوش بر سر این ره
بگوش سالکی این نکته میسرود سروشی
بهر طرف که نهی رو قدم سپار و میندیش
که ره بدوست بیابی اگر بصدق بکوشی
ز ذوق بندگی ای خواجه گر شوی چو من آگه
اگر بهیچ خرندت که خویشتن بفروشی
نشاط از تو ندارد بجز غم تو تمنا
نه شاکی از تو به نیشی نه شاکر از تو به نوشی
چرا بروز ننالی چرا بشب نخروشی
نشسته بیخود و غافل ز کار اول و آخر
که از چه چشم گشودی و از چه دیده نپوشی
بدین بطالت و عطلت بدین جهالت و غفلت
نهی بخویش چه تهمت گر اهل دانش و هوشی
در سرای گشودند و باز پا نگشایی
بدجله راه نمودند و باز آب ننوشی
بغیر عشق اثری نیست ورنه چیست که واعظ
به سد حدیث نکرد آنچه بلبلی به خروشی
بصدق کوش و ارادت که دوش بر سر این ره
بگوش سالکی این نکته میسرود سروشی
بهر طرف که نهی رو قدم سپار و میندیش
که ره بدوست بیابی اگر بصدق بکوشی
ز ذوق بندگی ای خواجه گر شوی چو من آگه
اگر بهیچ خرندت که خویشتن بفروشی
نشاط از تو ندارد بجز غم تو تمنا
نه شاکی از تو به نیشی نه شاکر از تو به نوشی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.