هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید، از حسرت بی‌پاسخی و آرزوی وصال. او از خیال معشوق و شب‌های بی‌قراری می‌نالد، اما در عین حال، از عشق و ملالت آن نیز لذت می‌برد. شعر به زیبایی احساسات противоречиان عاشقانه را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۵۴

بهزار نامه دارم ز تو حسرت جوابی
سر لطف اگر نداری چه کم آخر از عتابی

من و دامن خیالت که نه روز داند از شب
نه وصالی از فراقی نه حضوری از غیابی

بخیال روی و زلف تو شبم خوش است و خواهم
که نه سر زند دگر صبح و نه پر زند غرابی

اگرم ملول خواهی تو چه بهتر از ملالت
وگرم خراب سازی تو چه خوش تر از خرابی

بیکی نگاهش ای دیده بسوختی و نبود
خبرت از آتش دل که تو روز و شب درآبی

همه بندگان جاهل همه چاکران غافل
سزدار خطا نگیری تو که ملهم الصوابی

بنظاره ی عنایت چه ثواب و چه گناهی
بشماره ی ارادت چه عطا و چه عتابی

اثر از شب وصال تو نماند از جمالت
که ز هر دری درآیی تو برآید آفتابی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.