هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و اخلاقی است که به موضوعات بیداری روحانی، پندگیری از غفلت، حسرت بر زمان از دست رفته، عشق الهی، و وحدت وجود می‌پردازد. شاعر از خواننده می‌خواهد که از خواب غفلت بیدار شود، به فکر اصلاح خود باشد، و از زمان باقیمانده بهره ببرد. همچنین، به مفاهیمی مانند عشق، عقل، و رهایی از تعلقات دنیوی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۷

طلع الصبح و فاضت الانوار
یکی از خفتگان نشد بیدار

پند گیرید چند ازین غفلت
شرم دارید تا کی این پندار

ای بس آزادگان سرو خرام
پای خجلت بگل درین گلزار

ای بسا زیرکان پرمایه
دست حسرت بسر درین بازار

می ندانید یا ذوی الالباب
می نبینید یا اولی الابصار

مانده از رهروان درین وادی
ز اشک خونین و آه آتشبار

شعله های نهفته در دل سنگ
غنچه های شکفته بر سر خار

شد کمال آیت زوال ای دل
عسعس اللیل کادت الاسحار

تا درنگت بود شتابی کن
تا توانی برفت ره بسپار

تا که نشکسته شیشه، سنگ مجوی
تا نیفتاده پرده شرم بدار

تا توانی گسست عهد ببند
تا توانی شکست تو به بیار

خاکساری کزین نه سنگدلی
کاید از خاک گل ز سنگ شرار

کوش تا نقد دل بدست آری
که بجز دل نمی ستاند یار

آنکه سرمایه ی دو کونش بود
غیر حسرت نبرد ازین بازار

جیب جان چاک شد ز دست هوس
آخر ای عشق سر زجیب بر آر

آخر ای کشت دل گیاه بروی
آخر ای ابر دیده قطره ببار

آخر ای نفس یک نفس بشکیب
آخر ای عقل یک قدم بگذار

مانده ای از قفا صدایی زن
گمرهی گوش بر درایی دار

سست منشین مگر توانی جست
رهبری چست و مرکبی رهوار

مرکبت نیست غیر فضل یکی
رهبرت چیست مهر هشت و چهار

چند بر پرده نقش می فکنی
دع الا و ثان واکشف الاستار

پرده بردار تا عیان نگری
لیس فی الدار غیره دیار

شهر ها بینی اندر آن یکسان
مسجد و دیر و سبحه و زنار

بزمها بینی اندر آن یکرنگ
عاشق و یار و بیدل و دلدار

زخمه زن مطربان بیک آهنگ
هم نوا چنگ و بربط و مزمار

بی لب و گوش گرم گفت و شنید
مست بی باده بی خرد هشیار

ذکر آموز ذاکران طیور
راقدا بالعشی و الابکار

این ز خاموشیش بلب تسبیح
آن فراموشیش بدل اذکار

تاجداران کشور معنی
شهریاران عالم اسرار

ره بری گر بسویشان نگری
کبریائی بری ز استکبار

ملکها بینی اندر آن ملکان
رانده بیگاه و گه زخود سد بار

تخت خاقان چو گردی از پایش
تاج قیصر چو تابی از دستار
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۳۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.