هوش مصنوعی: این متن داستانی است درباره بت‌پرستی و بت‌شکنی. در این داستان، بت‌پرستان برای بت خود به نام لات ارزش زیادی قائل بودند و حاضر به فروش آن نبودند. محمود بت را می‌سوزاند و از میان آن جواهراتی یافت می‌شود. شاه این اتفاق را مکافات الهی می‌داند و از محمود می‌خواهد بت‌ها را بشکند تا مانند بت‌ها در راه خدا سقوط نکند. در ادامه، متن به موضوع عهد و پیمان با خدا و وفاداری به آن اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که انسان باید به عهد خود پایبند باشد و از انکار آن بپرهیزد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و مذهبی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آگاهی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم عرفانی ممکن است برای کودکان دشوار باشد.

حکایت محمود که لات را به هندوان نفروخت و آنرا سوزاند

یافتند آن بت که نامش بود لات
لشگر محمود اندر سومنات

هندوان از بهر بت برخاستند
ده رهش هم سنگ زر می‌خواستند

هیچ گونه شاه می‌نفروختش
آتشی برکرد و حالی سوختش

سرکشی گفتش نمی‌بایست سوخت
زر به از بت، می‌ببایستش فروخت

گفت ترسیدم که در روز شمار
بر سر آن جمع گوید کردگار

آزر و محمود را دارید گوش
زانک هست آن بت تراش این بت فروش

گفت چون محمود آتش برفروخت
وآن بت آتش پرستان را بسوخت

بیست من جوهر بیامد از میانش
خواست شد از دست حالی رایگانش

شاه گفتا لایق لات این بود
وز خدای من مکافات این بود

بشکن آن بتها که داری سر به سر
تا چو بت در پا نه افتی در به در

نفس چون بت را بسوز از شوق دوست
تا بسی جوهر فرو ریزد ز پوست

چون به گوش جان شنیدستی الست
از بلی گفتن مکن کوتاه دست

بسته‌ای عهد الست از پیش تو
از بلی سر درمکش زین بیش تو

چون بدو اقرار آوردی درست
کی شود انکارآن کردی درست

ای به اول کرده اقرار الست
پس به آخر کرده انکار الست

چون در اول بسته‌ای میثاق تو
چون توانی شد در آخر عاق تو

ناگزیرت اوست، پس با او بساز
هرچ پذرفتی وفا کن، کژ مباز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خطاب خالق با داود
گوهر بعدی:حکایت محمود که برای فتح غزنین نذر کرد غنایم را به درویشان بدهد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.