۲۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶

چه افتری چه محال است این دروغ گفت
که شد فرشته عرشی و فرش خاکی جفت

هزار گنج معانی شد آشکار گر او
ز روی صورت در کنج خاک رخ بنهفت

ز منبع حکم الماس نطق دربارش
ز بس که از ره تحقیق در معنی سفت

ز مسند شرف الفاظ گوهرافشانش
ز بس که از سر تدقیق سر حکمت گفت

ملول گشت و غمی و رخ از جهان برتافت
برفت و خلوت کر و بیان گزید و بخفت

خدای داند کز بوستان حکمت و فضل
چنو نهال نرست و چنو گلی نشکفت

ز تیغ ملت اسلام زنگ شرک ببرد
ز روی عالم خاکی غبار جهل برفت
ز حوض کوثر در خلد حور ساقی اوست
جهان فانی مملو ز ذکر باقی اوست

چه حکم بود که تقدیر لایزالی کرد
که با بهین بشر دهر بدسگالی کرد

فتاد اختر افضال در حبوط وبال
مه تمام سپهر هدی هلالی کرد

زمانه آتش غم در دل معانی زد
سپهر خاک فنا بر سر معالی کرد

ز سهم واقعه نه روز آنچنان نالید
که زاد سروش از فرط نالی کرد

ستون سروش از رنج چون نهالی شد
چنانکه میل ز مسند سوی نهالی کرد

لقای حق چو به چشم خرد معاینه دید
سرای خاک ز مهمان پاک خالی کرد

سرش ز دست اجل گرچه زیر پای آمد
خدای مرتبتش چون سپهر عالی کرد
به روز مه شده طی بی زماه حجه تمام
به سال هجره خی و عین وبی به دار سلام

دریغ قصر مشید هدی که ویران شد
دریغ تخت سلیمان که بی سلیمان شد

دریغ و درد که خورشید نورگستر فضل
به زیر سایه این خاک تیره پنهان شد

وجود پاکش جان جهان فانی بود
کجا بماند باقی جهان چو بی جان شد

زلال خضر فروشد به خاک و روشن گشت
که خاک تیره بغداد آب حیوان شد

تن شریفش اگر در حضیض ایوان خفت
همای اوج عزیزش بر اوج کیوان شد

ازین سرای که زندان جان اهل دل است
دلش گرفت و مقیم سرای رضوان شد

بدید کز رصد فرش خاک هیچ ندید
به نور جان به سر سر عرش رحمان شد
به اعتقاد سپهر برین مریدش بود
به استفادت برجیس مستفیدش بود

کجا شد آنکه بدو بد قوام حکمت و شرع
که شد گسسته به مرگش نظام حکمت و شرع

کجا شد آنکه به کلک و بنان گوهربار
نگاهداشت عنان و زمام حکمت و شرع

کجا دهند ازین پس نشان فطنت و فضل
کجا برند دگربار نام حکمت و شرع

تمام بود در او اعتقاد و دین درست
شکسته شد پس ازو احترام حکمت و شرع

سپهر بود در این دور یار ملت و دین
زمانه بود در آن عهد رام حکمت و شرع

ز شرع و حکمت بس کن که شد به کام جهان
خوش آن زمان که جهان بد به کام حکمت و شرع

ز بحر لطف و معانی دو صد هزاران در
یتیم ماند به فوت امام حکمت و شرع
ملک به مرقد پاکش به خاکبوسی شد
کبود جامه به سوک نصیر طوسی شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.