۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۰

قصد کردی به تصنع ز حسد در حق من
یعنی از سامری آموخته ام حیله گری

من ندانستم با اینهمه استادی تو
که در این کار ز خر خرتر و از سگ بتری

من توانم که جزای بد تو بد نکنم
نتوانم که ندانم که تو چون بد سیری

تو که پرورده دونان و بدانی و سگان
سال چل کرده به دونی و دغائی و عری

اینهمه صنعت و دستان و حیل می دانی
با همه غمری و دیوانگی و خیره سری

من مربای سلاطین جهاندیده و پیر
عمر در ملک به سر برده به صائب نظری

آخر این مایه بدانم به تجارب در تو
که چه سگ نفس و خبیث و دد و بیدادگری

دولت صاحب دیوان و بقای وی باد
که تو بی دولت ازین جاه و بقا برنخوری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.