۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۵

مردکی بود طامع و شیاد
نام آن غرم حیدر آبی

کودکان را ز بهر شفتالو
سیب وامرود دادی و آبی

گاه کدیه برای کسب حطام
دیده کردی چو چرخ دولابی

شب به بزم معاشرت رفتی
خفتی آنجا برای دبابی

تایکی مست خفته را گادی
جان بدادی ز رنج بی خوابی

تو همان حیدری ولی بی آب
می کن ای دون سفله بی آبی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.