۱۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۲

دی بر سر ره چو دلستانم می رفت
هوش از تن و طاقت از روانم می رفت

او می شد و چشمم ز پی اش می نگریست
دیدم به دو چشم خود که جانم می رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.