هوش مصنوعی:
این متن به انتقاد از فردی به نام «چراغ الذاکرین» میپردازد که در مجلس شورا هیاهو به پا میکند و رفتارهای ناپسندی از خود نشان میدهد. او ابتدا به «سردار سپه» توهین میکند، اما پس از دریافت رشوه، به مداحی او روی میآورد. متن به رفتارهای دوگانه و فرصتطلبانه این فرد اشاره دارد و آن را بهصورت طنزآمیز و انتقادی توصیف میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم انتقادی و سیاسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسن قابل درک نباشد. همچنین، برخی عبارات ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.
امکانات بیشتر
چراغ الذاکرین، آن مرد جیغو
کند در مجلس شوری هیاهو
چراغ الذاکرین، مانند زاغ است
گمان دارد که مجلس مثل باغ است
نماید جیر و ویر نابهنگام
دهد بر حامیان ملک دشنام!
همه دانند خوب، این هوچی لوس
ز شه زر خواست اما گشت مأیوس
همه دانند خوب، این روضه خوانست
که مزد روضه او یک قران است
اگر اولادهای شمر ملعون
دهند از مزد روضه پول افزون:
برای شمر، او خواند ثناها
برای آن لعین، گوید دعاها:
غرض اینست، بر این آدم لوس
دهند ار پول خواند روضه معکوس
دو سال قبل، این هوچی آرام
به (سردار سپه) می داد دشنام
گرفتند و دو سه سیلی زدندش
که تا ایمن بمانند از گزندش
فرستادند او را شهر سمنان
به (سردار سپه) با آه و افغان:
نوشت او کاغذ با آب و تابی
تملق گفت و دادندش جوابی
بیاوردند او را سوی تهران
بدادندش خسارت بیست تومان
چو رفت این بیست تومان توی جیبش
بشد آن مبلغ عالی نصیبش:
به (سردار سپه) مداح گردید
همه چیز ورا دیگر پسندید
نوشت این مرد: آزادی پرست است
شکست او، به آزادی شکست است
بدو گفتند: یاران صمیمی
چه هست این حرف و آن حرف قدیمی؟
چرا حرف تو هر روزی به رنگیست
مگر مغز تو چون توت فرنگیست!
ز یاران این ملامتها چو بشنفت
جواب دوستان را این چنین گفت:
«به (سردار سپه) من زشت گفتم
به رشوت بیست تومانی گرفتم »
«به او بد گفتم و داد او به من بیست
اگر خوبش بگویم حق من چیست؟»
«بداعی بیست تومان داده (سردار)
نیم زین گنج، دیگر دست بردار!»
«دگر دنباله مسلک نگیرم
که تا زو بیست تومان ها بگیرم »
«چرا زیرا که بنده گشنه هستم
که حمالی نمی آید ز دستم »
«تملق گویم و گیرم اعانه
خرم سر چشمه من یک باب خانه »
«دعا گویم، به نام نیزه بازی
خورم با چای، نان پا درازی »
«به پولداران کنم خدمتگزاری
نمایم لقمه یی نان کوفت کاری »
«میرزاده عشقی»
گوهرین | گنجینه های مکتوب | gowharin.ir
کند در مجلس شوری هیاهو
چراغ الذاکرین، مانند زاغ است
گمان دارد که مجلس مثل باغ است
نماید جیر و ویر نابهنگام
دهد بر حامیان ملک دشنام!
همه دانند خوب، این هوچی لوس
ز شه زر خواست اما گشت مأیوس
همه دانند خوب، این روضه خوانست
که مزد روضه او یک قران است
اگر اولادهای شمر ملعون
دهند از مزد روضه پول افزون:
برای شمر، او خواند ثناها
برای آن لعین، گوید دعاها:
غرض اینست، بر این آدم لوس
دهند ار پول خواند روضه معکوس
دو سال قبل، این هوچی آرام
به (سردار سپه) می داد دشنام
گرفتند و دو سه سیلی زدندش
که تا ایمن بمانند از گزندش
فرستادند او را شهر سمنان
به (سردار سپه) با آه و افغان:
نوشت او کاغذ با آب و تابی
تملق گفت و دادندش جوابی
بیاوردند او را سوی تهران
بدادندش خسارت بیست تومان
چو رفت این بیست تومان توی جیبش
بشد آن مبلغ عالی نصیبش:
به (سردار سپه) مداح گردید
همه چیز ورا دیگر پسندید
نوشت این مرد: آزادی پرست است
شکست او، به آزادی شکست است
بدو گفتند: یاران صمیمی
چه هست این حرف و آن حرف قدیمی؟
چرا حرف تو هر روزی به رنگیست
مگر مغز تو چون توت فرنگیست!
ز یاران این ملامتها چو بشنفت
جواب دوستان را این چنین گفت:
«به (سردار سپه) من زشت گفتم
به رشوت بیست تومانی گرفتم »
«به او بد گفتم و داد او به من بیست
اگر خوبش بگویم حق من چیست؟»
«بداعی بیست تومان داده (سردار)
نیم زین گنج، دیگر دست بردار!»
«دگر دنباله مسلک نگیرم
که تا زو بیست تومان ها بگیرم »
«چرا زیرا که بنده گشنه هستم
که حمالی نمی آید ز دستم »
«تملق گویم و گیرم اعانه
خرم سر چشمه من یک باب خانه »
«دعا گویم، به نام نیزه بازی
خورم با چای، نان پا درازی »
«به پولداران کنم خدمتگزاری
نمایم لقمه یی نان کوفت کاری »
«میرزاده عشقی»
گوهرین | گنجینه های مکتوب | gowharin.ir
شمارهٔ ۱۱ - در هجو ضیاء الواعظین
صفحه بدون محتوا!
محتوای مورد نظر شما به یکی از دلایل زیر از سایت حذف شده است:
- نشر این محتوا موجب نقض قوانین کپی رایت است.
- محتوا متعلق به این گوهر نبوده و یا صاحب آن شخص دیگری است.
- محتوا برای نشر عمومی مناسب نیست.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰ - نامه منظوم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲ - ملت فروش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.