۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱ - در تاریخ مرگ فرزندش عبدالحسین سرود

رفت نور دیده ام «عبدالحسین »
تابم از دل برد و، خواب از دیده ام

چون تواند دید خالی جای او
دیده در خون خود غلتیده ام

موی آتش دیده را ماند تنم
بسکه از دردش بخود پیچیده ام

گفت: یاری چیست از محزون ترا
کاین چنین آشفته ات کم دیده ام؟!

در جوابش گفتم و، تاریخ شد:
«رفته نور دیده ام، از دیده ام »!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰ - ماده تاریخ میردیوانی زینل خان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲ - در تهنیت و تاریخ بنائی سرود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.