هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، به موضوعاتی مانند عشق، رندی، آزادی، و انتقاد از ریاکاری میپردازد. شاعر از چشم و مژه معشوق، میگساری، و مفاهیم عرفانی مانند شب قدر برای بیان احساسات خود استفاده میکند. همچنین، انتقادی به صوفیان ریاکار و افراد به ظاهر دیندار دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشارههایی به میگساری و مفاهیم پیچیدهای مانند ریاکاری وجود دارد که مناسب سنین بالاتر است.
شمارهٔ ۷۴
گفتم آن چشم و مژه گفت نه بیمارانند
آن دو وین خِیْلِ سِیَهْجامه پرستارانند
بر کلاه حرم ایمن نِیَم ای کعبهٔ حُسن
زین دو هندو که بر اطرافِ تو طرّارانند
شب قدر است و در میکدهٔ رحمت باز
خنک آن قوم که در مسجد میخوارانند
دزد اگر خرقه صوفی ببرد مغبون است
صرفه با اوست که آسوده سبکبارانند
گر به کوثر نبرم مستی می حشر کناد
ایزدم در صف آن قوم که هشیارانند
خون خلقی به تَکَلُّف بخوری ای لبِ یار
گر تو ضَحّاکی و زلفینِ سِیَهْ مارانند
گردن طوعِ من و طوقِ خمِ زلفِ بتان
سگِ این سلسلهام گرچه ستمکارانند
هیچ کس را خبر از عالم آزادی نیست
مگر آنان که به دام تو گرفتارانند
مردم مدرسه را نیک شناسم یغما
کافرستم اگر این طایفه دیندارانند
آن دو وین خِیْلِ سِیَهْجامه پرستارانند
بر کلاه حرم ایمن نِیَم ای کعبهٔ حُسن
زین دو هندو که بر اطرافِ تو طرّارانند
شب قدر است و در میکدهٔ رحمت باز
خنک آن قوم که در مسجد میخوارانند
دزد اگر خرقه صوفی ببرد مغبون است
صرفه با اوست که آسوده سبکبارانند
گر به کوثر نبرم مستی می حشر کناد
ایزدم در صف آن قوم که هشیارانند
خون خلقی به تَکَلُّف بخوری ای لبِ یار
گر تو ضَحّاکی و زلفینِ سِیَهْ مارانند
گردن طوعِ من و طوقِ خمِ زلفِ بتان
سگِ این سلسلهام گرچه ستمکارانند
هیچ کس را خبر از عالم آزادی نیست
مگر آنان که به دام تو گرفتارانند
مردم مدرسه را نیک شناسم یغما
کافرستم اگر این طایفه دیندارانند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.