هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. او از زلف معشوق، بوسه‌هایش و عشق بی‌پاسخ خود سخن می‌گوید و از درد فراق و ناکامی در عشق شکوه می‌کند. شاعر از تشبیهات و استعارات زیبا برای توصیف معشوق و احساسات خود استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامین عاشقانه پیچیده و استفاده از استعارات و تشبیهات ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات شدید عاشقانه و ناامیدی هستند که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۱۴۲

زاهدم می دهد از سلسله زلف تو پندی
کاش می داشتم از سلسله زلف تو بندی

سر به پای تو تن انداخت برانگیز سمندی
تن به فتراک تو سر داد بینداز کمندی

گرچه بی پرده خوشی روی فرو پوش که ترسم
بیند از دیده بد روی نکوی تو گزندی

جان بها دادم و کامم نشد از وصل تو حاصل
آخر ای جان چه متاعی مگر ای بوسه به چندی

دل دیوانه به زنجیر ادب می نپذیرد
مگرش بر نهم از سلسله زلف تو بندی

زنده کردی که به تیغم زده بر خاک فکندی
لیک می میرم از این غم که به فتراک نبندی

پست کردی به رهش عاقبتم عذر چه گویم
تا بدین پایه ندانستمت ای بخت بلندی

دوده خال تو آخر ز جهان دود بر آورد
وه عجب آتشی افتاد به عالم ز سپندی

آشنا شد به تو بیگانه و در خویش نگنجد
زین نشاطم دل غمگین که تو بیگانه پسندی

نالدم دل چو جرس از غم محرومی محمل
ورنه ای خار حریری تو و ای خاره پرندی

یک قلم خاصه به وصف لب شیرین نکویان
شهد باری مگر ای خامه یغما نی قندی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.