هوش مصنوعی:
این متن شعری حماسی و عاشقانه است که به توصیف نبردها، رشادتها و مصائب ایل علی مرتضی و آل محمد امین میپردازد. در آن از مفاهیمی مانند جهاد، شهادت، غم و اندوه، و همچنین ظلم و ستم دشمنان سخن به میان آمده است. شعر با تصاویر زنده از جنگ، خونریزی و مقاومت همراه است و در نهایت به حسرت و اندوه برای روزهای گذشته اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل صحنههای خشونتآمیز، جنگ و خونریزی است که ممکن است برای مخاطبان کمسال نامناسب باشد. همچنین، مفاهیم عمیق مذهبی و تاریخی موجود در متن برای درک بهتر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۰
ناوک کینه در کمان لشکر فتنه در کمین
گاه زغش به سرنگون گه زعطش به لب نگین
دست گسسته از فلک پای شکسته از زمین
از در مهلت و امان از پی ناصر و معین
ایل علی مرتضی آل محمد امین
خون حواشی و حشم خاک موالی و حشر
ریخت به خاک تن به تن رفت بباد سر به سر
میر مصاف نینوا با لب خشک و چشم تر
بست به نفس محترم ساز جهاد را کمر
باد صبا به زیر ران جان جهان به روی زین
تاخت دو اسبه یک تنه بر صف خصم ده دله
تیغ یلی به چنگ در رخش مجاهدت یله
شیر گرسنه در غنم گرگ گسسته در گله
صورت تیغ و توسنش معنی برق و زلزله
عاقبت آسمان عز خوار فتاده بر زمین
سست رگان شام را ساخت زمانه سخت پی
حمله ور از چهارسو با شل و خشت و تیغ و نی
آن به هوای مرزشام این به خیال ملک ری
پهن فراخ آرزو تنگ گرفته گرد وی
طعنه زن این به کعب نی زخمه آن به تیغ کین
چرخ ستاد از روش، خاک فتاد از سکون
توفت سمک به تاب وتب خفت فلک به خاک و خون
هوش ز مغز منقطع عقل ملازم جنون
سیرت دهر منقلب وضع زمانه واژگون
آنکه قیامتش لقب کرد قیام راستین
خیل حرامی از شره رانده برون ز چارسو
پشت به حرمت نبی در به حرم نهاده رو
اهل حرم شکسته دل خسته جگر گشاده مو
زیور و جامه و حلی رفته به غارت عدو
بسته به چشم درفشان عقد جواهر از جبین
نهب گران کوفه را دست به غارت آشنا
از بر این سلب ستان وزسر آن حلی ربا
از حرم خدایگان رفته به بار کبریا
ویله زار بی کسان لیک به گوش اشقیا
بانگ سرود خار کن ناله چنگ رامتین
سبز عمامه تو را چرخ سیاه طیلسان
ساخت به خون حلق سرخ از در کام ناکسان
گشت تبه گل از خسک لاله بکاست از خسان
زانده آنکه مانده ام جیش ترا ز واپسان
می کشدم نفس نفس حسرت روز واپسین
بار بود به دوش تن سر که نه در بپای تو
با لب خشک و چشم تر رفتی و در عزای تو
ماند به چشم خون چکان یغما و آه آتشین
گاه زغش به سرنگون گه زعطش به لب نگین
دست گسسته از فلک پای شکسته از زمین
از در مهلت و امان از پی ناصر و معین
ایل علی مرتضی آل محمد امین
خون حواشی و حشم خاک موالی و حشر
ریخت به خاک تن به تن رفت بباد سر به سر
میر مصاف نینوا با لب خشک و چشم تر
بست به نفس محترم ساز جهاد را کمر
باد صبا به زیر ران جان جهان به روی زین
تاخت دو اسبه یک تنه بر صف خصم ده دله
تیغ یلی به چنگ در رخش مجاهدت یله
شیر گرسنه در غنم گرگ گسسته در گله
صورت تیغ و توسنش معنی برق و زلزله
عاقبت آسمان عز خوار فتاده بر زمین
سست رگان شام را ساخت زمانه سخت پی
حمله ور از چهارسو با شل و خشت و تیغ و نی
آن به هوای مرزشام این به خیال ملک ری
پهن فراخ آرزو تنگ گرفته گرد وی
طعنه زن این به کعب نی زخمه آن به تیغ کین
چرخ ستاد از روش، خاک فتاد از سکون
توفت سمک به تاب وتب خفت فلک به خاک و خون
هوش ز مغز منقطع عقل ملازم جنون
سیرت دهر منقلب وضع زمانه واژگون
آنکه قیامتش لقب کرد قیام راستین
خیل حرامی از شره رانده برون ز چارسو
پشت به حرمت نبی در به حرم نهاده رو
اهل حرم شکسته دل خسته جگر گشاده مو
زیور و جامه و حلی رفته به غارت عدو
بسته به چشم درفشان عقد جواهر از جبین
نهب گران کوفه را دست به غارت آشنا
از بر این سلب ستان وزسر آن حلی ربا
از حرم خدایگان رفته به بار کبریا
ویله زار بی کسان لیک به گوش اشقیا
بانگ سرود خار کن ناله چنگ رامتین
سبز عمامه تو را چرخ سیاه طیلسان
ساخت به خون حلق سرخ از در کام ناکسان
گشت تبه گل از خسک لاله بکاست از خسان
زانده آنکه مانده ام جیش ترا ز واپسان
می کشدم نفس نفس حسرت روز واپسین
بار بود به دوش تن سر که نه در بپای تو
با لب خشک و چشم تر رفتی و در عزای تو
ماند به چشم خون چکان یغما و آه آتشین
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: چند بندی
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.