هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناکامی‌های عاشقانه و روحی خود می‌گوید. او احساس می‌کند که بخت به او روی خوش نشان نداده و در دیاری گرفتار شده که عدالتی در آن نیست. با وجود عشق عمیق به معشوق، وصال میسر نشده و تنها با درد هجران روبرو است. شاعر از جفای معشوق شکایت دارد و به وعده‌های دروغ او اعتمادی ندارد. در نهایت، او خود را پیرو مذهب عشق می‌داند و اعتقادی به زهد و ریاضت ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است با تجربیات عاطفی آنان همخوانی نداشته باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و جفای معشوق نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.

شمارهٔ ۵۷

منم که مهرهٔ بخت مرا گشادی نیست
به نامرادی من هیچ نامرادی نیست

من آن ز شهر خود آواره ام که افتاده
در آن دیار که بیداد هست [ و] دادی نیست

نسیم وصل طلب می کنم در آن وادی
که جز سموم جهانسوز هجر، بادی نیست

دل من و دل یارند متحد چه غمست
اگر میان من و یار اتحادی نیست

مرا، ز جور تو دائم دل غمینی هست
دمی ز لطف توام لیک جان شادی نیست

به وعده ام مفریب ای دروغ وعده، که هیچ
به وعده های دروغ تو اعتمادی نیست

مرا ز اندک و بسیار آنچه هست به عشق
به غیر صبر کمی و غم زیادی نیست

گر احتراز ز چشم بدت بود جانا
به از دعای منت هیچ ان یکادی نیست

رفیق معتقد کیش می پرستانم
مرا به مذهب زهاد اعتقادی نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.