۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱

کار من مهر تو و پیشه تو کین منست
کین من رسم تو و مهر تو آئین منست

تا مرا هست وفا پیشه، ترا هست جفا
تا ترا هست جفا کیش، وفا دین منست

شادی من غم و اندوه دل خرم تست
غم تو عیش و نشاط دل غمگین منست

آنکه تشویش ندانسته، دل ساکن تو
وانکه تسکین نشناسد، دل مسکین منست

زان ننالم ز غم درد که درد غم تو
باعث صبر من و موجب تسکین منست

روی نیکوی تو روزی که نبینم آن روز
تیره عالم همه بر چشم جهان بین منست

نیست از سوز نهانم کسی آگاه رفیق
مگر آن شمع که شب بر سر بالین منست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.