۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۷

جان من گر دل به دست دلستانی داشتی
رحم بر خون دل آزرده جانی داشتی

بیش از این بودی به عاشق مهربان ای سنگدل
گر بت سنگین دل نامهربانی داشتی

بی خبر کی بودی از درد نهان من چنین
گر چو من در عاشقی درد نهانی داشتی

منع من کردی کجا ز آه و فغان در عشق اگر
از غم معشوقه ای آه و فغانی داشتی

کی گمان بد به من می داشتی در عشق خویش
گر چو خود عاشق فریب و بدگمانی داشتی

بر دل من کی زدی ناوک اگر زخمی به دل
از خدنگ غمزهٔ ابروکمانی داشتی

داشتی بر جان و دل گر درد و داغی ای رفیق
آه آتشبار و چشم خون‌فشانی داشتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.