۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۰

جور با ما می کنی تا می کنی
با که کردی آنچه با ما می کنی

با رقیبان می به مینا می کنی
خون دل در ساغر ما می کنی

می نمایی روی و پنهان می شوی
می بری دل را و حاشا می کنی

وعده ی قتلم به فردا تا به چند
می کن امروز آنچه فردا می کنی

می نشینی چشم بر چشم کسان
چشمه ی چشمم چو دریا می کنی

پیرم اما گر بجوئی در جهان
همچو من کم بنده پیدا می کنی

کس نمی جوید دلی بهر خدا
تا بکی ای دل خدایا می کنی

می گزینی هجر بر وصل ای رفیق
ترک یاران را چه یارا می کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.