هوش مصنوعی:
این شعر به مقایسهی بین ثروت مادی (گنج خواجه) و ثروت معنوی (گنج درون) میپردازد. شاعر بیان میکند که ثروت مادی همراه با نگرانی، دزدی و فناست، در حالی که ثروت معنوی (هنر و علم) پایدار و بیخطر است. همچنین، اشاره میکند که مال دنیوی باعث تشویش و رنج است، در حالی که قناعت و هنر آرامشبخش است.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 15 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مرگ و دوزخ ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۴
خواجه را کنج اگر درست زر است
سخن ما از او درست تر است
خواجه را باد گنج زر که مرا
از قناعت هزار گنج زر است
قسم خواجه مال و از ما علم
قسمت ما بحکمت قدر است
از ازل خواجه مال و خواسته خواست
که بدینش نهایت نظر است
ما هنر خواستیم و حقمان داد
که همه آرزوی ما هنر است
گنج خواجه درون خاک بود
گنج ما در درون سینه در است
خواجه را گنج در خطر از دزد
گنج ما را نه دزد و نی خطر است
گنج خواجه است پر زبوک و مکر
گنج ما را نه بوک و نی مکر است
خواجه را گنج پر ز بیم و حذر
گنج ما را نه بیم و نی حذر است
خواجه از رنج گنج پنهانی
روز و شب در خیال و در فکر است
گنج خواجه بخاک پنهان بود
که بگفتند خواجه محتضر است
خواجه در خاک تیره بسپردند
گنج خواجه ز خاک تیره برست
گنج زر زیر بود و خواجه زبر
خواجه اکنون بزیر و زر زبر است
منتظر های مرگ خواجه کنون
هر یکی بر بهیکل دگر است
مرد دنیا همیشه در تشویش
باشد ار پادشاه تاجور است
راست گفت آنکه گفت هر کش مال
بیشتر نیز رنج بیشتر است
مرد دنیا بدوزخ است امروز
تا که فردا بخلد یا سقر است
شعر دیدی چو آهن و پولاد
که ز آب زلال صاف تر است
سخن دیگران بود ماده
بخلاف سخن مرا که نر است
سخن ما از او درست تر است
خواجه را باد گنج زر که مرا
از قناعت هزار گنج زر است
قسم خواجه مال و از ما علم
قسمت ما بحکمت قدر است
از ازل خواجه مال و خواسته خواست
که بدینش نهایت نظر است
ما هنر خواستیم و حقمان داد
که همه آرزوی ما هنر است
گنج خواجه درون خاک بود
گنج ما در درون سینه در است
خواجه را گنج در خطر از دزد
گنج ما را نه دزد و نی خطر است
گنج خواجه است پر زبوک و مکر
گنج ما را نه بوک و نی مکر است
خواجه را گنج پر ز بیم و حذر
گنج ما را نه بیم و نی حذر است
خواجه از رنج گنج پنهانی
روز و شب در خیال و در فکر است
گنج خواجه بخاک پنهان بود
که بگفتند خواجه محتضر است
خواجه در خاک تیره بسپردند
گنج خواجه ز خاک تیره برست
گنج زر زیر بود و خواجه زبر
خواجه اکنون بزیر و زر زبر است
منتظر های مرگ خواجه کنون
هر یکی بر بهیکل دگر است
مرد دنیا همیشه در تشویش
باشد ار پادشاه تاجور است
راست گفت آنکه گفت هر کش مال
بیشتر نیز رنج بیشتر است
مرد دنیا بدوزخ است امروز
تا که فردا بخلد یا سقر است
شعر دیدی چو آهن و پولاد
که ز آب زلال صاف تر است
سخن دیگران بود ماده
بخلاف سخن مرا که نر است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.