هوش مصنوعی: این شعر بیانگر تقابل بین دو نگرش به زندگی است: یکی نگرش مذهبی و رسمی که توسط شیخ شهر نمایندگی می‌شود، و دیگری نگرش عاشقانه و آزاداندیش که توسط شاعر توصیف می‌شود. شاعر از تفاوت‌های خود با شیخ سخن می‌گوید و تاکید می‌کند که راه او با راه شیخ متفاوت است. او از می، موسیقی و عشق به عنوان راه‌های رسیدن به حقیقت یاد می‌کند و از ترس‌اندازی‌های مذهبی درباره جهنم و عقاب انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و تقابل با نهادهای مذهبی ممکن است نیاز به درک بالاتری از زمینه فرهنگی و تاریخی داشته باشد.

شمارهٔ ۴۸

ما را بشیخ شهر سوال و جواب نیست
زیرا که در میانه حساب و کتاب نیست

تو میروی بمسجد و من سوی میفروش
ای نور دیده جای عتاب و خطاب نیست

گوئی که حق عذاب کند گر خوری شراب
عذب است اگر عذاب کند حق، عذاب نیست

من سالها بمسجد و میخانه بوده ام
جز در سرای پیر مغان، فتح باب نیست

تا چند بیم میدهی از دوزخ و عقاب
افزون ز صحبت تو بدوزخ عقاب نیست

آن مژده ای که عقده ای از دل گشایدت
جز بانگ چنگ و نغمه ساز و رباب نیست

از ما و شیخ فصل خصومت کجا شود
زیرا که گوش شیخ بفصل الخطاب نیست

من دفتر و و کتاب بسی درس گفته ام
این علم، علم دفتر و بحث و کتاب نیست

از ما حساب کار چه جوئی، تو شیخ شهر!
امروز اگر بزعم تو روز حساب نیست

درویشرا نصیبه بجز نیستی کجاست؟
از ما مجو زکوه که ما را نصاب نیست

ننهاده شه بملک خرابات باج و خرج
آری خراج در خور شهر خراب نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.