هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیانگر این مفهوم است که رنج‌ها و سختی‌های زندگی موقتی هستند و با صبر و ایمان، سرانجام به آرامش و کمال می‌رسیم. شاعر با استفاده از استعاره‌های مختلف مانند ویرانی و آبادانی خانه، یا خار در گلستان، به مخاطب امید می‌دهد که پس از هر سختی، گشایشی وجود دارد.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، درک استعاره‌ها و نمادهای به‌کاررفته نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۵۷

هردم بشارت‌های دل از هاتف جان می‌رسد
هرکس که از جان بگذرد آخر به جانان می‌رسد

یک دم میاسا روز و شب مردی بجو دردی طلب
چو جان ز درد آمد به لب ناگاه درمان می‌رسد

ره گرد راز آید ترا شیب و فراز آید ترا
چون ترک تاز آید ترا آخر به پایان می‌رسد

این خانه چون ویران شود، معمور و آبادان شود
این سر چو بی‌سامان شود، ناگه به سامان می‌رسد

ای مبتلا ای مبتلا برکش صلا برکش صلا
در دل اگر رنج و بلا روزی به مهمان می‌رسد

اندیشه و اندوه و غم، رنج و تَعَب، درد و الم
هر یک نهد در دل قدم با حکم و فرمان می‌رسد

بر دل اگر باری بود، بار غم یاری بود
در پا اگر خاری بود، خار از گلستان می‌رسد
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.