هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربه‌های خود با زهد و ریاکاری در دین سخن می‌گوید. او تسبیح خود را به شیخ شهر هدیه می‌دهد و اعلام می‌کند که دیگر به ظواهر دینی مانند زنار پایبند نیست. شاعر به صراحت از ریاکاری و تزویر در میان زاهدان انتقاد می‌کند و بیان می‌کند که در این بازار زهد، سودی جز زیان وجود ندارد. در نهایت، او مسجد، محراب و منبر را به زاهدان واگذار می‌کند و از خدا می‌خواهد که این عملش را بپذیرد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم انتقادی نسبت به نهادهای دینی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه کافی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات عرفانی و انتقادهای تلویحی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا گمراه‌کننده باشد.

شمارهٔ ۲۸۸

سبحه را دیشب بشیخ شهر بردم ارمغان
جان و ایمان را نثار حضرت پیر مغان

شیخ شهر ار برد تسبیح از کف من باک نیست
بعد از این زنار بندم از دل و جان بر میان

من ندانم جز زیان سودی در این بازار زهد
شیخ و زاهد را مبارک باد این سود و زیان

سالها پوشیده ام، جز زرق و تزویر و ریا
نیست خیری اندر این دستار و در این طیلسان

وقف کردم از دل و جان و ز خدا خواهم قبول
مسجد و محراب و منبر را به خیل زاهدان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.