هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او مانند پروانهای است که از شمع وصال معشوق سوخته است، اما با این وجود، از طمع و امید به لعل لب یار دست نکشیده است. شاعر از ناکامی در رسیدن به معشوق و آه سوزان خود میگوید و حتی شمع را نیز همدرد خود میداند که از آه دل او میسوزد. در پایان، شاعر از روی زرد خود بر آستان معشوق سخن میگوید و بیان میکند که شبها تا صبح در کوچههای او میگردد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهای است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۸۷
گر چه چون پروانه از شمع وصالت سوختم
شمع هم میسوزد از آه دل آتش فشان
ما ز لعل یار دندان طمع برکنده ایم
چون بکام دل نمی یابیم بوسی از گران
باسگان کوی او میباش شبها تا بروز
کوهیا می مال روی زرد خود بر آستان
شمع هم میسوزد از آه دل آتش فشان
ما ز لعل یار دندان طمع برکنده ایم
چون بکام دل نمی یابیم بوسی از گران
باسگان کوی او میباش شبها تا بروز
کوهیا می مال روی زرد خود بر آستان
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.