هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق زمینی و الهی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق ورای مرزهای دین و مذهب است. شاعر خود را رند و سرمست توصیف می‌کند و از عشق به معشوق و جستجوی ایمان در این مسیر سخن می‌گوید. او از شیخ و پادشاه می‌خواهد که عشق او را درک کنند و بیان می‌کند که حتی بهشت بدون معشوق برایش ارزشی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مفاهیم مانند 'کفر و ایمان' و 'رند و لاابالی' نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲

بگذار تا بگریم در دیر راهبانان
بگذار تا بنالم در کوی زند خوانان

بگذار تا بگیریم زنار زلف جانان
بگذار تا بیابم سر رشته ای ز ایمان
این کار کار عشق است دخلی به دین ندارد

من رند و لا أبالی سرمست و دلستانم
دفتر ز من چه خواهی، من پارسی ندانم

مدهوش یک سرودی از لهجه ی مغانم
من بعد ازین برانم درس مغان بخوانم
این کار کار عشق است دخلی به دین ندارد

ترسای نا مسلمان چون آهوی رمیده
آرام من گرفته، در زلف خود کشیده

بویی ز زلف و رویش بر جان من وزیده
یک جای کفر و ایمان آخر بگو، که دیده؟
این کار کار عشق است دخلی به دین ندارد

ای شیخ پاک دامن ای پادشاه شاهم
آخر بگو خدا را تا چیست روی راهم؟

صد بار اگر گناه است این عشق پر گناهم
حاشا اگر بهشت است بی دلستان نخواهم
این کار کار عشق است دخلی به دین ندارد

بالله اگر «وفایی» زان باغ گل نچیند
از باغبان برنجد با داغ دل نشیند

بیرون ازین دو عالم یک خلوتی گزیند
تا در جهان بمانی بی او جهان نبیند
این کار کار عشق است دخلی به دین ندارد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: مسمط
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱ - تخمیسی از غزل حافظ شیرازی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.