هوش مصنوعی:
این شعر یک نیایش عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از دردها و ناامیدیهای خود سخن میگوید و به دنبال پناهگرفتن در سایهٔ رحمت الهی است. او با تکرار عباراتی مانند «ای امید ناامیدان، ای پناه بیکسان» و «ناامید و بیکسم دست من و دامان تو»، احساس وابستگی و نیاز خود را به خداوند بیان میکند. همچنین، شاعر از آیات قرآنی مانند «لا تقنطوا من رحمة الله» برای تقویت امید در خود استفاده میکند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات مانند «گستاخی سگ کوی تو» ممکن است نیاز به توضیح داشته باشد تا مخاطب جوان معنای استعاری آن را درک کند.
شمارهٔ ۴
.....................
....................
ای تطاول بین که از دست شب یلدا کشم
ای امید ناامیدان، ای پناه بی کسان
نا امید و بی کسم دست من و دامان تو
من نگویم آن کسم در آستانت جلوه گر
یا ز گستاخی سگ کوی توام خاکم به سر
این قدر گویم به زاری تا توانم این قدر
ای امید ناامیدان، ای پناه بی کسان
نا امید و بی کسم دست من و دامان تو
چون ترا دانسته ام از رحمت پروردگار
رحمتی کن رحمتی، ای رحمت حق زینهار
آیت «لا تقنطوا من رحمة الله» گوشدار
ای امید ناامیدان، ای پناه بی کسان
نا امید و بی کسم دست من و دامان تو
ای که می دانی که قلب مؤمنان عرش خداست
تا دلی را بشکنی........بودن رواست
یک نظر زان حضرتم از روی رحمت التجاست
ای امید ناامیدان، ای پناه بی کسان
نا امید و بی کسم دست من و دامان تو
دست گیرا! دست گیرم، ره نمایا! ره دهید
چون تویی درمان دردم چارهٔ دردم کنید
ای امید خود «وفایی» را مفرما نا امید
ای امید ناامیدان، ای پناه بی کسان
نا امید و بی کسم دست من و دامان تو
....................
ای تطاول بین که از دست شب یلدا کشم
ای امید ناامیدان، ای پناه بی کسان
نا امید و بی کسم دست من و دامان تو
من نگویم آن کسم در آستانت جلوه گر
یا ز گستاخی سگ کوی توام خاکم به سر
این قدر گویم به زاری تا توانم این قدر
ای امید ناامیدان، ای پناه بی کسان
نا امید و بی کسم دست من و دامان تو
چون ترا دانسته ام از رحمت پروردگار
رحمتی کن رحمتی، ای رحمت حق زینهار
آیت «لا تقنطوا من رحمة الله» گوشدار
ای امید ناامیدان، ای پناه بی کسان
نا امید و بی کسم دست من و دامان تو
ای که می دانی که قلب مؤمنان عرش خداست
تا دلی را بشکنی........بودن رواست
یک نظر زان حضرتم از روی رحمت التجاست
ای امید ناامیدان، ای پناه بی کسان
نا امید و بی کسم دست من و دامان تو
دست گیرا! دست گیرم، ره نمایا! ره دهید
چون تویی درمان دردم چارهٔ دردم کنید
ای امید خود «وفایی» را مفرما نا امید
ای امید ناامیدان، ای پناه بی کسان
نا امید و بی کسم دست من و دامان تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: مسمط
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.