۱۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱ - باز باد اندر فتاد

از باد اندر فتاد این سرخ سر چیغوز را
باز بتوان معز کردن بر سر او . . . وز را

چون ستان من باز گردم سرش بر گنبد رسد
چون سقونی لعل سازد گنبد پیروز را

بامدادان در شود بیرون نیاید شام را
ور شبانگه در شود بیرون نیاید روز را

مچو ماری کو بهر سوراخ موری در شود
نشنود آهسته باش برمک و مسپوز را

چنگ در نیمور من زن خوش بمشت اندر بگیر
تا بچنگ آورده باشی مار دست آموز را

گر سر او را بزر و سیم درگیری رواست
این سراپا سیم انداز زر اندوز را

این جواب آن کجا گوید سنائی غزنوی
باز تابی در ده این زلفین عالم‌سوز را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲ - ایام چو تو دلبر طناز نیابد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.