۱۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰ - خرنامه

خر مطران که آخرت عمر است
سوگوارانه جل و جامه تو

نغمه کرد است کام سیخ زنم
خوه بناکام و خوه بکامه تو

آن خر شاعری که آخر و میخ
نبود جز دوات و خامه تو

کار خر نامه تو میسازم
گوشمال ایاز نامه تو

ماهی و دانه می نهی در راه
تا که افتد بپای دامه تو

کار چادر همی کنی بگزاف
تا چو معجر شود عمامه تو

گر حلالت حرام شد اینک
من حلالی گر حرامه تو

با کسان کسی کنی ز جبین
که همی کاودآب کامه تو

ریشت ار شد شمامه کافور
گه سگ باد بر شمامه تو

بنوای شمامه ناو کیم؟
آب در ناوه امامه تو

آن نوید تو را حرام این است
تا بیکسو شود عمامه تو

نیک آئی بپیش اسب دوی
بتو نزدیک شد قیامه تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱ - مغز تو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.