۱۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴ - گیتی چو باغ کرد

صمصامک از هجایم در شهر کاغ کرد
گوئی که ارسکوره . . . هی خورده راغ کرد

مالیخ کاس پخته به اندر دماغ خورد
زان کاج بار خود را گنده دماغ کرد

اندر پلاس گوشه صیاد ساده گیر
روئی چو مرغ مرده و گردن چو زاغ کرد

از کاخ خوردن آنیگ بیحمیت جهود
بی دوک پنبه کردن خود را بداغ کرد

از چشم ساده گوشه پالیزبان شبی
صمصام را به . . . ار و دگر روز لاغ کرد

چون ساره ای نیافت میجنبید آتشین
آمد پنیره بار و همه ساره کاغ کرد

صدر بزرگوار چو آن ظلم او بدید
زن را بگوشه . . . اد و دلش با فراغ کرد

صدر جهانیان که جهان را زشعر غم
ران عدوش را چو سر کره داغ کرد

با او چراغ دولت خصمش نداد نور
کان خام پوستین بلب اندر چراغ کرد

بادا با کله خر کله عدوش
اندر میان باغ که گیتی چو باغ کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳ - نان و جامه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵ - اشرف ابریشمی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.