هوش مصنوعی:
این متن به موضوع هجران و جدایی میپردازد و بیان میکند که در جایی که هجران حاکم است، زندگی معنایی ندارد. همچنین به وفاداری و عشق اشاره میکند و تأکید میکند که وفاداری در بازار دنیا کمیاب است. متن به مذهب و عمل نیز اشاره دارد و از خواننده میپرسد که آیا حسن و زیبایی بدون زکات معنایی دارد. در نهایت، متن به بازی شطرنج و دوری از خوبان اشاره میکند و از خودفروختگی و وحشیگری انتقاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند خودفروختگی و انتقاد اجتماعی نیاز به تجربه و درک بیشتری از زندگی دارند.
غزل ۱۸۵
در آن دیار که هجران بود حیات نباشد
اساس زندگی خضر را ثبات نباشد
منادی است ز هجران که هر که بندی شد
ز بند خانه ما دیگرش نجات نباشد
مبین به ظاهر بیلطفیش که هست بتان را
تغافلی که کم از هیچ التفات نباشد
متاعهای وفا هست در دکانچهٔ عشقم
که در سراسر بازار کاینات نباشد
به مذهب که عمل میکنی و کیش که داری
که گفته است که حسن ترا ، زکات نباشد
بساط دوری و شطرنج غایبانه به خوبان
به خود فرو شده وحشی عجب که مات نباشد
اساس زندگی خضر را ثبات نباشد
منادی است ز هجران که هر که بندی شد
ز بند خانه ما دیگرش نجات نباشد
مبین به ظاهر بیلطفیش که هست بتان را
تغافلی که کم از هیچ التفات نباشد
متاعهای وفا هست در دکانچهٔ عشقم
که در سراسر بازار کاینات نباشد
به مذهب که عمل میکنی و کیش که داری
که گفته است که حسن ترا ، زکات نباشد
بساط دوری و شطرنج غایبانه به خوبان
به خود فرو شده وحشی عجب که مات نباشد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۱۸۴
گوهر بعدی:غزل ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.