۹۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲ - وله

مرا ترکیست مشکین موی و نسرین بوی و سیمین بر
سهالب مشتری غبغب هلال ابروی و مه پیکر

چو گردد رام و گیرد جام و بخشد کام و تابد رخ
بود گلبیز و حالت خیز و سحر انگیز و غارتگر

دهانش تنگ و قلبش سنگ و صلحش جنگ و مهرش کین
بقد تیر و بموقیر و برخ شیر و بلب شکر

چه بر ایوان چه در میدان چه بامستان چه در بستان
نشیند ترش وگوید تلخ و آرد شور و سازد شر

چو آید رقص ودزدد ساق وگردد دور نشناسم
ترنج ازشست و شست ازدست و دست از پا و پا ازسر

همانا طلعتش این خلعت پیروزی وکیشی
گرفت از حال و اقبال و جمال شاه گردون فر

غیاث المک و المله جم اختر ناصرالدوله
کزو نازد نگین و تخت و طوق و یاره و افسر

زتمکین و صفا و سطوت و عزمش سبق برده
هم از خاک و هم از آب و هم از آتش هم از صرصر

سمند و صارم و سهم و سنانش را گه هیجا
سما بیدا هنر شیدا ظفر پیدا خطر مضمر

ایا شاهی که شد کف و بنان و سکه و نامت
پناه سیف و عون کلک و فخر سیم و ذخرزر

پر است ازعزم و حزم و رایت جیش تو کیهانرا
ز پست و برز وفوق و تحت و شرق و غرب و بحر و بر

فتد گاه تک خنگ قلل کوب تلل برت
پلنگ از پای و شیر از پی نهنگ از پوی و مرغ از پر

یک از صد گونه اوصاف تو ننویسد کس ارگردد
مداد ابحار و کلک اشجار و هفتم آسمان دفتر

بدزدد بال و ناف و مشک و ناخن از صهیل او
عقاب چرخ وگاو ارض و پیل مست و شیرنر

شمارد پا و دست و سم و ساق و ساعدش یکسان
پل و شط و حصار و خندق و کهسار و خشک و تر

نداند گرم و سرد و رعد و برق و آب و برف و نم
چه در تیر و چه در قوس و چه در آبان چه در آذر

الا تا فرقها دارند نزد فکرت دانا
صور از ذات و حادث از قدیم اعراض از جوهر

در و بام و سر و پای و رگ و چشم و دل خصمت
به کند و کوب و بند و چوب و تیر و ناخج و نشتر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱ - درتهنیت عید غدیر و منقبت مولای متقیان علی بن ابیطالب علیه السلام
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳ - وله
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.