۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱ - وله

ماه رمضان تافت از این بر شده طارم
شاهد بتالم شد و زاهد به تنعم

هم شیخ سرافراخت بگردون زتعیش
هم شوخ جبین سود بغبرا زتالم

زین جمله بترگرمی ایام ولیالیست
کافتاده بهر جسم چوآتش که بهیزم

قلزم شده از تف هوا خشک چو هامون
هامون زده از تابش خورموج چو قلزم

خلق از اثر روزه این فصل چنان مات
کز اصل ندانند تشکر زتظلم

ناید زدو صد رنج یتیمی بتباکی
ناید بدو صد گنج لئیمی به تبسم

مردم نروند ار زپی خوردن روزه
امسال رود روزه پی خوردن مردم

ای ترک من ای زهره وش باخته زهره
کز روزه بود ماه تو چون محترق انجم

فکری زپی چاره صوم است مرا پیش
گر زآنکه برکس نکنی هیچ تکلم

این ماه بشب می نتوان خورد ولیکن
در صبح توان خورد بلاترس و توهم

زیرا که خلایق همه را صبح برد خواب
دارند به بیداری شبها چو تصمم

گر شام بهر ناحیه خیلی است هویدا
در صبح بهر زاویه صد خیل شود گم

نه شحنه در آید برواقت که بتاخیر
نه شیخ درآید به وثاقت که مهاقم

با خاطر آسوده بزن جام صبوحی
کآفاق مبراست ز تشویش تهاجم

تا چاشت نیابی تنی از خلق بکشور
گر توسنت اندر طلب کس فکند سم

آنگه بکبابت شکنم صولت ناهار
وز سر برمت جوش بدان جوش سرخم

پس تخت گذاریم و بخوابیم بر آن مست
ما و تو بدانسان که بگردون مه و کژدم

زین بیش نباشد که ببینند گرم قوم
بر ضعف روانم همه آرند ترحم

خود نیست خبرشان که چو بخت خوش سرتیپ
عیشم بوفور است و نشاطم بتراکم

نعلی است مه از ابرش او واشده از پی
گوئیست خور از اشقرا و نازده بردم

افلاک دهد بوسه ورا برطرف ذیل
ابحار برد سجده ورا بر شرف کم

ای فخر اقالیم که بر درگهت از بیم
بردوش کشد چرخ زتو بار تحکم

اقبال تو و دور فلک راست توافق
اجلال تو و ملک جهانراست تلازم

فرت چو نیاورد فرو سر بدو گیتی
از شوکت خود ساخت بنا عالم سوم

تا عقل ده و چرخ نه و خلد بود هشت
شش دانک وثاق تو بر از طارم هفتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰ - وله
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲ - وله
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.