هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ است که در آن از مضامین عشق، می، رمضان، وصف طبیعت و حالات روحی استفاده شده است. شاعر با استفاده از استعارههای زیبا مانند تیغ شوالیه ماه، رخ سعد اختر، و عکس شمشیر زر، حالات عاشقانه و روحانی را به تصویر میکشد. همچنین، اشارههایی به مراسم رمضان، مغبچگان، و مینوشی دارد.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه پیچیده، استعارههای ادبی و اشارههای غیرمستقیم به مینوشی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.
شمارهٔ ۱۰ - در تهنیت عید صیام و تبریک مقرب الخاقان حسینقلی خان سعدالملک
ای رخ سعد اخترت فتنه دلهای قوم
چشم تو بیدار را راهزن آمد بنوم
روی بشو موبتاب زسر بنه خواب یوم
که آخر از کم دلی سپر بینداخت صوم
چو تیغ شوال ماه گشت برون از غلاف
پیر مغان باز دوش جانب خم رو نمود
خشتش از سر گرفت میکده خوشبو نمود
منادی می کشی روان بهر سو نمود
صافی چون شد افق هلال ابرو نمود
چو عکس شمشیر زر درون مراه صاف
شیخ بجمع مرید گر چه بسی خسته شد
ز بیست چون رفت چار جمعش بگسسته شد
بچار چون سه فزود دکان او بسته شد
سلخ چو رفت چارجمعش بگسسته شد
بسکه بمنبر سرود هی سخنانی گزاف
حالی رعب از عوام بشیخ سالوس بین
ببزم رقص از خواص شوخ شکر بوس بین
بشاهد آئین نگر بزاهد افسوس بین
بجای موذن بکوی و لوله کوس بین
که افکند از شکوه بسقف گردون شکاف
در رمضان ای پسر زچهرت اقبال رفت
زطره ات تاب شد زخال تو حال رفت
ولی نه تنها بتو براین منوال رفت
بمنهم ایام صوم ماهی چون سال رفت
سوخت بس از هجر می زحنجرم تا بناف
میم لبا روزه برد مکارمت از صفات
بس الف قد تو دال شد اندر صلات
جیم دو زلفت نشست چندی چون دزد مات
کنون بیا و بیارمیی چو عین الحیات
که زد علم جیش عیش زقیروان تا بقاف
نگارکان دزد هوش بنرگس مستشان
زجعد عنبر فروش سرها پا بستشان
تیر ستم برقلوب جهنده از شستشان
مغبچگان جفت جفت بدست هم دستشان
چون دو وشاق عزب بشامگاه زفاف
چشم تو بیدار را راهزن آمد بنوم
روی بشو موبتاب زسر بنه خواب یوم
که آخر از کم دلی سپر بینداخت صوم
چو تیغ شوال ماه گشت برون از غلاف
پیر مغان باز دوش جانب خم رو نمود
خشتش از سر گرفت میکده خوشبو نمود
منادی می کشی روان بهر سو نمود
صافی چون شد افق هلال ابرو نمود
چو عکس شمشیر زر درون مراه صاف
شیخ بجمع مرید گر چه بسی خسته شد
ز بیست چون رفت چار جمعش بگسسته شد
بچار چون سه فزود دکان او بسته شد
سلخ چو رفت چارجمعش بگسسته شد
بسکه بمنبر سرود هی سخنانی گزاف
حالی رعب از عوام بشیخ سالوس بین
ببزم رقص از خواص شوخ شکر بوس بین
بشاهد آئین نگر بزاهد افسوس بین
بجای موذن بکوی و لوله کوس بین
که افکند از شکوه بسقف گردون شکاف
در رمضان ای پسر زچهرت اقبال رفت
زطره ات تاب شد زخال تو حال رفت
ولی نه تنها بتو براین منوال رفت
بمنهم ایام صوم ماهی چون سال رفت
سوخت بس از هجر می زحنجرم تا بناف
میم لبا روزه برد مکارمت از صفات
بس الف قد تو دال شد اندر صلات
جیم دو زلفت نشست چندی چون دزد مات
کنون بیا و بیارمیی چو عین الحیات
که زد علم جیش عیش زقیروان تا بقاف
نگارکان دزد هوش بنرگس مستشان
زجعد عنبر فروش سرها پا بستشان
تیر ستم برقلوب جهنده از شستشان
مغبچگان جفت جفت بدست هم دستشان
چون دو وشاق عزب بشامگاه زفاف
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: مسمط
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹ - درتهنیت عید غدیر و منقبت مولای متقیان امیر مومنان علی بن ابیطالب (ع)
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱ - در عید غدیر و منقبت پادشاه عرش سریرحضرت امیر علیه سلام الله الملک القدیر گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.