هوش مصنوعی:
شاعر در این اشعار عشق و ارادت خود را به معشوق (که ممکن است معنوی یا انسانی باشد) بیان میکند. او رضایت معشوق را بر هر چیزی ترجیح میدهد، حتی اگر به قیمت رنج و سختی باشد. شاعر از دیدار معشوق در خواب و بیداری سخن میگوید و آرزویش را خاک نجف شدن (نمادی از فداکاری) بیان میکند. در پایان، خود را غلام آزادهٔ حیدر (امام علی) میخواند و از هرگونه ترس و نگرانی بیباک است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همچنین اشاره به مضامین مذهبی، نیازمند درک و بلوغ فکری مناسب نوجوانان و بزرگسالان است. این اشعار ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۲۱
اگر به جرم محبت کنند پوست مرا
نمیرود به در از سر هوای دوست مرا
رضای دوست گزیدم به خود چو دانستم
که هرچه دوست پسندد همان نکوست مرا
بخواب خوش همه شب مهر و ماه میبینم
ز بسکه در نظر آن یار ماه روست مرا
قدش به چشم پرآبم مدام جلوه گر است
چه احتیاج به سرو کنار جوست مرا
چو من به هر دو جهان پا زند ز سرمستی
هرآنکه نوشد از این می که در سبوست مرا
نمانده در دل من هیچ آرزو لیکن
چو عرش خاک نجف گشتن آرزوست مرا
صغیر کرد غلامی حیدرم آزاد
بلی چه باک ز حشرم که خواجه اوست مرا
نمیرود به در از سر هوای دوست مرا
رضای دوست گزیدم به خود چو دانستم
که هرچه دوست پسندد همان نکوست مرا
بخواب خوش همه شب مهر و ماه میبینم
ز بسکه در نظر آن یار ماه روست مرا
قدش به چشم پرآبم مدام جلوه گر است
چه احتیاج به سرو کنار جوست مرا
چو من به هر دو جهان پا زند ز سرمستی
هرآنکه نوشد از این می که در سبوست مرا
نمانده در دل من هیچ آرزو لیکن
چو عرش خاک نجف گشتن آرزوست مرا
صغیر کرد غلامی حیدرم آزاد
بلی چه باک ز حشرم که خواجه اوست مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.