هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی به جایگاه رفیع انسان در هستی میپردازد و او را محور آفرینش معرفی میکند. شاعر با بیان زیباییها و نعمتهای جهان، همه را نشانهای از عظمت انسان میداند و تأکید میکند که همه چیز در خدمت اوست. در نهایت، شعر به ارتباط انسان با خدا و جایگاه ویژه او در شناخت ذات الهی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۸۸
ای بشر چیست بغیر از تو که ان آن تو نیست
وان کدام آیت تکریم که در شان تو نیست
چه سرائیست که بر روی تو نگشوده درش
چه مقامیست که آن عرصه جولان تو نیست
از ثری تا بثریا و زمه تا ماهی
چیست آن ذره که در عشق گروگان تو نیست
در شب و روز و مه و سال مگر سرگردان
فلک بی سر و سامان پی سامان تو نیست
نیست مامور مگر ابر به سقائی تو
مهر طباخ تو یا نطع زمین خوان تو نیست
نیست گردون مگر ایوان تو یا در شب تار
ماه قندیل فروزندهٔ ایوان تو نیست
تا که از نقص رسانی بکمال اشیا را
دست آنها مگر از عجز بدامان تو نیست
حسن و عشق و نظر و شور و تقاضا و طلب
این درخشنده لئالی مگر از کان تو نیست
خرد و علم و کمال و ادب و فضل و هنر
این ریاحین مگر از ساحت بستان تو نیست
با وجودی که نگنجد بهمه ارض و سماء
مگر آن کنزخفی در دل ویران تو نیست
باری از عالم ایجاد تو منظوری و بس
وز تو منظور بجز گوهر عرفان تو نیست
که تو را گفت خدا را نتوان دید صغیر
او هویدا مگر از آینهٔ جان تو نیست
وان کدام آیت تکریم که در شان تو نیست
چه سرائیست که بر روی تو نگشوده درش
چه مقامیست که آن عرصه جولان تو نیست
از ثری تا بثریا و زمه تا ماهی
چیست آن ذره که در عشق گروگان تو نیست
در شب و روز و مه و سال مگر سرگردان
فلک بی سر و سامان پی سامان تو نیست
نیست مامور مگر ابر به سقائی تو
مهر طباخ تو یا نطع زمین خوان تو نیست
نیست گردون مگر ایوان تو یا در شب تار
ماه قندیل فروزندهٔ ایوان تو نیست
تا که از نقص رسانی بکمال اشیا را
دست آنها مگر از عجز بدامان تو نیست
حسن و عشق و نظر و شور و تقاضا و طلب
این درخشنده لئالی مگر از کان تو نیست
خرد و علم و کمال و ادب و فضل و هنر
این ریاحین مگر از ساحت بستان تو نیست
با وجودی که نگنجد بهمه ارض و سماء
مگر آن کنزخفی در دل ویران تو نیست
باری از عالم ایجاد تو منظوری و بس
وز تو منظور بجز گوهر عرفان تو نیست
که تو را گفت خدا را نتوان دید صغیر
او هویدا مگر از آینهٔ جان تو نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.