۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۲

راستی مردم از آندم که بصلب پدرند
چون به بینی بره مرگ و فنا ره سپرند

عجب اینست که این قافله روزان و شبان
بعیان در حضرند و به نهان در سفرند

این جهان رهگذر و مردم غافل ز خدای
پی آزار هم‌ام اده در این رهگذرند

خبر از جمعیت مشرق و مغرب دارند
وز پریشانی همسایهٔ خود بی خبرند

عمر خود حمله باندوختن مال جهان
بگذرانند و گذارند و از آن درگذرند

شبشان روز درخشنده کسانی که ز مهر
روز و شب در پی آسایش نوع بشرند

وز ره سعی و عمل آنچه که آرند بدست
با محبت بخورانند و بعزت بخورند

هیچ دانی که بود زندهٔ جاوید صغیر
خیرخواهان که در این مرحله صاحب اثرند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.