هوش مصنوعی:
درویشی به مرید خود دستوراتی میدهد که هر کدام با حضور گربه مرتبط است. ابتدا از او میخواهد خار و خس را جمع کند، سپس از دم گربه به عنوان مقیاس برای اندازهگیری کرباس استفاده میکند. بعداً گربه را به عنوان وزنه برای سنجش پنبههای رشتهای به کار میبرد. در نهایت، وقتی سفرهٔ نان خالی میشود، درویش توضیح میدهد که گربه نان را خورده و به مرید یادآوری میکند که بدون تلاش نمیتوان به چیزی رسید.
رده سنی:
10+
متن دارای مفاهیم اخلاقی و تعلیمی است که برای کودکان و نوجوانان قابل درک و آموزنده است. همچنین، استفاده از تمثیل گربه و نان به سادگی قابل فهم است، اما ممکن است کودکان زیر 10 سال به توضیح بیشتری نیاز داشته باشند.
شمارهٔ ۶۳ - حکایت
گفت درویشی شبانگه با مرید
خیز و رو از حجره بیرون ای سعید
بارش ار میبارد از ابر مطیر
خار و خس از ناودانها بازگیر
گربهئی ناگه ز در آمد درون
آن مریدک گفت هان ای ذوفنون
گربه گر بارید باران تر بدی
کی چو زاهد خشک پا تا سربدی
لحظهئی بگذشت گفتش ای فقیر
خیز و از همسایگان مقیاس گیر
کاورم کرباسهای خود بذرع
یابم آگاهی از آن در اصل و فرع
گفت دم گربه را خالی ز شک
من همی از ذرع دانم چار یک
خیز و دم گربه را مقیاس کن
ذرع زین مقیاس آن کرباس کن
لحظهٔ دیگر بگفت از همجوار
سنگ میزانگیر و در نزد من آر
تا بسنجم پنبههای رشته را
کار کرد مدت بگذشته را
گفت من این گربه را سنجیدهام
بارها هم سنگ سنگش دیدهام
رشته را با گربه در میزان نهیم
تا تمیز وزن این از آن دهیم
لحظهٔ دیگر بگفتش ای جوان
سفرهٔ نان را بیاور در میان
بیسخن بر جست از جا چون سپند
سفره بینان یافت گشت از غم نژند
گفت نان ما فقیران را که برد
پیر گفتش نیز آن را گربه خورد
ای نکرده خدمت و نابرده رنج
رایگان آخر چه داری چشم گنج
پیر عقلت هرچه گفت از کاملی
در ادای آن تو کردی کاهلی
نور چشم و قدرت بست و گشود
در تو نانی بود کاندر سفره بود
کاهلی شد گربه و نان تو خورد
کار کن بیکار کس مزدی نبرد
در عمل باری صغیر آنقدر کوش
که مراتب گربه گردد بهرموش
خیز و رو از حجره بیرون ای سعید
بارش ار میبارد از ابر مطیر
خار و خس از ناودانها بازگیر
گربهئی ناگه ز در آمد درون
آن مریدک گفت هان ای ذوفنون
گربه گر بارید باران تر بدی
کی چو زاهد خشک پا تا سربدی
لحظهئی بگذشت گفتش ای فقیر
خیز و از همسایگان مقیاس گیر
کاورم کرباسهای خود بذرع
یابم آگاهی از آن در اصل و فرع
گفت دم گربه را خالی ز شک
من همی از ذرع دانم چار یک
خیز و دم گربه را مقیاس کن
ذرع زین مقیاس آن کرباس کن
لحظهٔ دیگر بگفت از همجوار
سنگ میزانگیر و در نزد من آر
تا بسنجم پنبههای رشته را
کار کرد مدت بگذشته را
گفت من این گربه را سنجیدهام
بارها هم سنگ سنگش دیدهام
رشته را با گربه در میزان نهیم
تا تمیز وزن این از آن دهیم
لحظهٔ دیگر بگفتش ای جوان
سفرهٔ نان را بیاور در میان
بیسخن بر جست از جا چون سپند
سفره بینان یافت گشت از غم نژند
گفت نان ما فقیران را که برد
پیر گفتش نیز آن را گربه خورد
ای نکرده خدمت و نابرده رنج
رایگان آخر چه داری چشم گنج
پیر عقلت هرچه گفت از کاملی
در ادای آن تو کردی کاهلی
نور چشم و قدرت بست و گشود
در تو نانی بود کاندر سفره بود
کاهلی شد گربه و نان تو خورد
کار کن بیکار کس مزدی نبرد
در عمل باری صغیر آنقدر کوش
که مراتب گربه گردد بهرموش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲ - نصیحت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴ - حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.