هوش مصنوعی: این شعر از زبان شخصی است که از قاصد می‌خواهد پیامی از معشوق بیاورد یا حداقل با دروغی او را شاد کند. شاعر از بی‌عدالتی و بیداد شکایت دارد و می‌خواهد عهدهای شکسته شده تجدید شوند. همچنین، او از رنج هجران و یادآوری‌های دردناک می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که به فریادش برسد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ی عمیق، انتقاد اجتماعی و اشاره به مفاهیمی مانند بی‌عدالتی و رنج است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا سنگین باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۲

بیا ای قاصد از کویش، زغم آزاد کن مارا
پیامی گر نداری، از دروغی شاد کن مارا

همی‌گویی که آخر می‌دهم داد غریبان را
بیا اوّل شهید خنجر بیداد کن مارا

برو عهدی که با اغیار هم نو بسته‌ای، بشکن
بیا یک بار شاد از عهد بی‌بنیاد کن مارا

چو ما را بی گنه خون ریختی، هرجا شهیدان را
میان خاک و خون افتاده بینی، یاد کن مارا

چو اُفتم در خیال وصل، از هجران دهی یادم
ترا میلی که می‌گوید که در فریاد کن مارا؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.