هوش مصنوعی: این شعر از فصیحی، شاعر فارسی، بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق یارش می‌نالد. او از بی‌وفایی یار، رنج کشیدن در راه عشق، و شب‌های طولانی محنت سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر با عزمی راسخ به سفر عشق می‌رود، هرچند این راه پرخطر است.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۷

دی قاصد یار آمد و مژگان‌تری داشت
از یار مگر بهر هلاکم خبری داشت

عمری به ره یار دلم تخم وفا کشت
پنداشت که این تخم که می‌کاشت بری داشت

آن بود دل جمع که از دست بتان بود
صد پاره و هر پاره ی او را دگری داشت

زآن پیش که تازی فرس ناز به میدان
با حلقه فتراک تو این کشته سری داشت

غم‌نامه من بین چه کنی قصه یعقوب
او نیز چو من داغ فراق پسری داشت

پایان شب محنت من صبح اجل بود
بس طرفه شبی بود و قیامت سحری داشت

شد جزم به عزم سفر عشق فصیحی
هر چند که در هر قدم آن ره خطری داشت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.