۱۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۸

قرعه کاری به نام سعی باطل می‌زنم
می‌کشم از سینه تیر آه و بر دل می‌زنم

بر گلو از طوق راه تیغ روشن می‌کنم
قمری این گلستانم فال بسمل می‌زنم

موجم و آشفته دارد ذوق سرگردانیم
غوطه در گرداب خون از بیم ساحل می‌زنم

صبر قفل بی کلیدم پرگشایش جو نیم
حلقه چشمی به بازی بر در دل می‌زنم

کشته بگذاریدم امشب اندرین میدان که من
یک شبیخون دگر بر تیغ قاتل می‌زنم

همتم وز کبریای عشق در کوی طلب
مهر حسرت بر دهان و دست سائل می‌زنم

پای شوقم چند بشتابم فصیحی بی‌رفیق
دست امیدی به دامان سلاسل می‌زنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.