هوش مصنوعی:
این غزل عاشقانه و عارفانه از فصیحی، به بیان درد عشق و رنجهای ناشی از آن میپردازد. شاعر از حسنی و کمین او، بهشت و عصمت، و صنم قاتل سخن میگوید که با نگاهی دلربا، دل عفو را میرباید. همچنین، از زلف کینهافشان و مژههای مست کینهجو یاد میکند و در پایان، غزل خود را به شعاع طور و فروغ شمع تشبیه میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و عارفانه پیچیده است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۲۱
مگر از کمین حسنی شبخون زده سپاهی
که گذشته باز بر دل پی تازه نگاهی
سر آن بهشت گردم که درو ز جوش عصمت
جگر نسیم سوزد ز طپیدن گیاهی
صنمیست قاتل من که به عرصه گاه محشر
دل عفو میرباید به کرشمه نگاهی
سر زلف کینهافشاهن مژه مست کینهجویی
ز تو بهتری نباشد ستم ترا گواهی
غزل فصیحی ما به شعاع طور ماند
مگرش نوشته امشب به فروغ شمع آهی
که گذشته باز بر دل پی تازه نگاهی
سر آن بهشت گردم که درو ز جوش عصمت
جگر نسیم سوزد ز طپیدن گیاهی
صنمیست قاتل من که به عرصه گاه محشر
دل عفو میرباید به کرشمه نگاهی
سر زلف کینهافشاهن مژه مست کینهجویی
ز تو بهتری نباشد ستم ترا گواهی
غزل فصیحی ما به شعاع طور ماند
مگرش نوشته امشب به فروغ شمع آهی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.