هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، درخواستهای مکرر از صبا (باد) برای رساندن پیامها، دعاها و نیازهای شاعر به معشوق یا صاحب خود است. شاعر از درد فراق، نیاز به وصال و التماس برای رسیدن به آرامش میگوید و از صبا میخواهد تا این دردها و نیازها را به معشوق برساند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات اشاره به درد و رنج دارند که نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح آنها دارد.
شمارهٔ ۳۱ - اخوانیه
ای صبا رو به سوی صاحب ما
یک جهانش دعا ز ما برسان
آیت سجدهای به خاک درش
از جبین نیاز ما برسان
ذره ذره غبار آن کو را
تحفه جان جدا جدا برسان
گو که از تیغ دوست پیغامی
به فلان صید مبتلابرسان
آفتابی به دوش ذره فکن
به در خانه سها برسان
قسمت او ز خوان نعمت دوست
نیست گر عافیت بلا برسان
خوی هجران مگیر با احباب
درد بفرست یا دوا برسان
جان او نیم سوز هجران شد
آبش از ابر مدعا برسان
قطرهای از سحاب نیسانی
به لب تشنه گیا برسان
لقمهای از بهار سرسبزی
به خس و خار ناشتا برسان
خون چشمش بریخت تیغ فراق
نگهی چند خونبها برسان
مشت خاک سیاهبختش را
به زمینبوس کیمیا برسان
دیده بخت روز کورش را
ز آن شب زلف توتیا برسان
به غلط مژده وفا باری
ز آن جفا جوی بیوفا برسان
ورنه بشتاب و زود نعشش را
به در دخمه بلا برسان
بر در غم افتاده تابوتش
دوش همت بر و بجا برسان
ور پیام تو نشنود باری
ناله ما به گوش ما برسان
چون دهم جان ز درد نومیدی
کفنی ز آتش بلا برسان
قدری خاک و خون به هم آمیز
به کفن عطر جانفزا برسان
هر کجا نالهایست سرگردان
هم بدین تعزیتسرا برسان
وز جگر نالههای زار مرا
به لب من به صد نوا برسان
تن ما را به خاک غم بسپار
جان ما را به جان ما برسان
یک جهانش دعا ز ما برسان
آیت سجدهای به خاک درش
از جبین نیاز ما برسان
ذره ذره غبار آن کو را
تحفه جان جدا جدا برسان
گو که از تیغ دوست پیغامی
به فلان صید مبتلابرسان
آفتابی به دوش ذره فکن
به در خانه سها برسان
قسمت او ز خوان نعمت دوست
نیست گر عافیت بلا برسان
خوی هجران مگیر با احباب
درد بفرست یا دوا برسان
جان او نیم سوز هجران شد
آبش از ابر مدعا برسان
قطرهای از سحاب نیسانی
به لب تشنه گیا برسان
لقمهای از بهار سرسبزی
به خس و خار ناشتا برسان
خون چشمش بریخت تیغ فراق
نگهی چند خونبها برسان
مشت خاک سیاهبختش را
به زمینبوس کیمیا برسان
دیده بخت روز کورش را
ز آن شب زلف توتیا برسان
به غلط مژده وفا باری
ز آن جفا جوی بیوفا برسان
ورنه بشتاب و زود نعشش را
به در دخمه بلا برسان
بر در غم افتاده تابوتش
دوش همت بر و بجا برسان
ور پیام تو نشنود باری
ناله ما به گوش ما برسان
چون دهم جان ز درد نومیدی
کفنی ز آتش بلا برسان
قدری خاک و خون به هم آمیز
به کفن عطر جانفزا برسان
هر کجا نالهایست سرگردان
هم بدین تعزیتسرا برسان
وز جگر نالههای زار مرا
به لب من به صد نوا برسان
تن ما را به خاک غم بسپار
جان ما را به جان ما برسان
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰ - ماده تاریخ قصر گازرگاه هرات
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲ - توصیف چشمهسار عقل و مدح ممدوح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.