هوش مصنوعی: شاعر از عشق ناکام و آرزوهای برآورده‌نشده خود می‌گوید. او از گره‌هایی که در دل و جانش مانده و از امیدهای بربادرفته و اشک‌های بی‌ثمر سخن می‌گوید. حتی شب وصال نیز به گره‌ای در گلو تبدیل شده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاطفی عمیق و ناکامی‌های عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم شعری دارد.

رباعی شمارهٔ ۳۱

چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره

امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!
کان هم شب وصل در گلو ماند گره
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب: رباعی
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رباعی شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:رباعی شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.