هوش مصنوعی:
این متن به موضوع جهاد اکبر (جنگ با نفس) و جهاد اصغر (جنگ با دشمنان بیرونی) میپردازد. نویسنده با بیان تجربهی شخصی خود از مبارزه با نفس، به توصیف تلاشهایش برای نابودی ریشههای نفس اماره میپردازد. او از تمثیلهایی مانند سگ و خوک برای نمایش چهرهی زشت نفس استفاده میکند و در نهایت، با استناد به سورهی مسد، نفس خود را به ابولهب تشبیه میکند و عزم خود را برای ادامهی این مبارزه اعلام میدارد.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است و استفاده از تمثیلهای پیچیده و اشاره به آیات قرآن، درک آن را برای مخاطبان جوان دشوار میسازد. همچنین، توصیفهای شدید از مبارزه با نفس ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
فصل ۴۵
یا أَیهُّا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا
یعنی صبر در جنگ تن و قهر نفس و صابروا، ثبات در حزم و رابطوا،دست از جنگ او نداری تا فلاح یابی. با دشمن بیرون از بهر این جنگ کن تا اندرون تو سلامت ماند با مطلوب. و چون عداوت از اندرون میآید، جنگ و مجاهده با او اولی باشد، و این جنگ را قویتر باید کردن. «رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر». و این جنگ با این دو دشمن در اندرون و بیرون از بهر مطلوبیست، و تو آن مطلوب را باش.
در این بودم که روی به نفس نهادم و گفتم تا ببینم که بیخ او کجاست تا آن بیخ را ببرم، و هر مهمی که بیخ نفس بدان تعلّق دارد آن مهمّ را ویران کنم. و از هر کجا که نفس سر برآوردی، پارهپارهاش میکردم همچون صورت سگ و دندانهاش را میشکستم، باز ساعتی بر شکل خوکش میدیدم، سیخهای آهنین در شکمش میخلیدم و پارهپاره و ریزهریزهاش میکردم، چنانک هیچ نماند. چون بخفتم سبزهها و خوشیها و راحتها میدیدم در خواب، و چون بیدار شدم سورهٔ تبّت پیش دل آمد، بخواندم.
گفتم مگر ابو لهب نفس من است که چنین لهبی در من میزند.
ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ
چندین علم و حکمت این بلای لهب را از ما بازنداشت
وَ امْرَأَتُهُ حمَّالَةَ الحَطَبِ
آن بیخ اوست که اندکاندک جمع شود از او.
فِی جِیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ
باید که رسنی در گردن نفس کنم و به هزار رسواییاش برآویزم
و اللّه اعلم.
یعنی صبر در جنگ تن و قهر نفس و صابروا، ثبات در حزم و رابطوا،دست از جنگ او نداری تا فلاح یابی. با دشمن بیرون از بهر این جنگ کن تا اندرون تو سلامت ماند با مطلوب. و چون عداوت از اندرون میآید، جنگ و مجاهده با او اولی باشد، و این جنگ را قویتر باید کردن. «رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر». و این جنگ با این دو دشمن در اندرون و بیرون از بهر مطلوبیست، و تو آن مطلوب را باش.
در این بودم که روی به نفس نهادم و گفتم تا ببینم که بیخ او کجاست تا آن بیخ را ببرم، و هر مهمی که بیخ نفس بدان تعلّق دارد آن مهمّ را ویران کنم. و از هر کجا که نفس سر برآوردی، پارهپارهاش میکردم همچون صورت سگ و دندانهاش را میشکستم، باز ساعتی بر شکل خوکش میدیدم، سیخهای آهنین در شکمش میخلیدم و پارهپاره و ریزهریزهاش میکردم، چنانک هیچ نماند. چون بخفتم سبزهها و خوشیها و راحتها میدیدم در خواب، و چون بیدار شدم سورهٔ تبّت پیش دل آمد، بخواندم.
گفتم مگر ابو لهب نفس من است که چنین لهبی در من میزند.
ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ
چندین علم و حکمت این بلای لهب را از ما بازنداشت
وَ امْرَأَتُهُ حمَّالَةَ الحَطَبِ
آن بیخ اوست که اندکاندک جمع شود از او.
فِی جِیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ
باید که رسنی در گردن نفس کنم و به هزار رسواییاش برآویزم
و اللّه اعلم.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فصل ۴۴
گوهر بعدی:فصل ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.