هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناامیدی و سرگردانی خود در دنیایی سخن می‌گوید که در آن وفا و مهربانی از بین رفته است. او از بی‌عدالتی، فساد و بی‌وفایی مردم شکایت دارد و احساس می‌کند که در این دنیا تنها و بی‌پناه است. شاعر همچنین از ناکامی‌ها و رنج‌های خود می‌گوید و از این که تلاش‌هایش به نتیجه نرسیده است، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعات مطرح شده مانند ناامیدی، بی‌عدالتی و انتقاد از جامعه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامناسب باشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - وله فی شکایةالزمان

دلخسته همی باشم زین ملک بهم رفته
خلقی همه سرگردان، دل مرده و دم رفته

یک بنده نمی‌یابم، هنجار وفا دیده
یک خواجه نمی‌بینم بر صوب کرم رفته

بر صورت انسانند از سبک و ریش، اما
چون دیو برغم هم درلا و نعم رفته

تن صدق کجا ورزد؟ بر خال به خون عاشق
دل راست کجا گردد؟ در زلف به خم رفته

من در حرم گردون ایمن شده و زهردون
هرجور که ممکن شد بر صید حرم رفته

راهی نه ز پیش و پس، در شهر چنین بی‌کس
من خفته و همراهان با طبل و علم رفته

بر لوح جهان نقشی چون نیست به کام من
من نیز نهادم سر، بر خط قلم رفته

از گفته و کرد من وز محنت و درد من
شد چهرهٔ زرد من در نیل و بقم رفته

چون چرخ بسی گشته من در پی کام دل
وین چرخ به کام من دردا! که چه کم رفته!

لافم نرسید، ارچه این راه به سر رفتم
تا در چه رسد، گویی، مرد به قدم رفته؟

با خلق، ز هر جنسی، ما را چه وفا بوده؟
وآنگاه ز ناجنسان برما چه ستم رفته؟

مشنو که: به راه آیند اینها به حدیث ما
کی رنگ شفا گیرد جان بالم رفته؟

در سر مکن این سودا، بسیار، که خواهی دید
از کاسهٔ سر سودا وز کیسه درم رفته

آن روز شوی واقف، زین حال، که بینی تو
از جان نژند تو این روح دژم رفته

گرچشم دلی داری، از ماتم دلبندان
بس چشم ببینی تو در گریه و نم رفته

در پردهٔ این بازی، بنگر که: پیاپی شد
زن‌زاده پسر مرده، خال آمده، عم رفته

خیل و حشم سلطان، دیدی، پس ازین بنگر
زین مرحله سلطان را بی‌خیل و حشم رفته

در بیم بلا بودن یک چند و به صد حسرت
از بوم وجود آخر بر بام عدم رفته

آن سر نشود هرگز لایق به کله داری
کو همچو قبا باشد دربند شکم رفته

با اوحدی ارشادی می‌بود، کجا گشتی
در هر طرفی از وی صد نامهٔ غم رفته؟

بگذاشت به مسکینی، با آنکه تو می‌بینی
ذکرش به عرب ظاهر، نامش به عجم رفته
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - وله غفرالله ذنوبه
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - وله طاب‌الله ثراه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.