۲۸۷ بار خوانده شده

غزل

نمی‌یابم برت چندان مجالی
که در گوش تو گویم حسب حالی

هوس دارم که هر روزت ببینم
و گر هر روز نتوان، هر به سالی

منم هر ساعت از هجرت به دردی
منم هر لحظه از عشقت به حالی

نه در کار بلای هجر دستی
نه در خورد هوای عشق بالی

فضیحت گشته‌ای، بی‌خانمانی
به غارت برده‌ای، بیجاه و مالی

سخن بسیار دارم، گر دلت را
ز پر گفتن نیفزاید ملالی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نامه سوم از زبان عاشق به معشوق
گوهر بعدی:فرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.