هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و هجران سخن می‌گوید و بیان می‌کند که از دوری معشوق رنج می‌برد. او آرزو دارد معشوق را هر روز ببیند، اما اگر ممکن نباشد، حتی یک بار در سال نیز کافی است. شاعر از درد هجران و عشق بی‌پایان خود می‌گوید و احساس می‌کند که در برابر این عشق ناتوان است. او همچنین از وضعیت نابسامان خود و از دست دادن خانه و مالش شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و ادبیات کلاسیک فارسی ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل

نمی‌یابم برت چندان مجالی
که در گوش تو گویم حسب حالی

هوس دارم که هر روزت ببینم
و گر هر روز نتوان، هر به سالی

منم هر ساعت از هجرت به دردی
منم هر لحظه از عشقت به حالی

نه در کار بلای هجر دستی
نه در خورد هوای عشق بالی

فضیحت گشته‌ای، بی‌خانمانی
به غارت برده‌ای، بیجاه و مالی

سخن بسیار دارم، گر دلت را
ز پر گفتن نیفزاید ملالی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نامه سوم از زبان عاشق به معشوق
گوهر بعدی:فرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.