هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن جوانی با خارها زندگی می‌کند و از گل‌ها دوری می‌جوید. او بیان می‌کند که خارها برایش کافی هستند و وصال گل‌ها را حرام می‌داند. همچنین، گل‌ها را به دلیل دو رویی و بی‌وفایی مورد انتقاد قرار می‌دهد و از بتان بی‌وفا و دلیرانی که آنها را شکستند، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، انتقاد از بی‌وفایی و دو رویی نیاز به تجربه و درک بیشتری از روابط انسانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

حکایت

جوانی خار کن بر خار می‌خفت
کسی گل بر سرش کرد، آن جوان گفت

مرا تا خار دامن گیر گشتست
گل اندر خاطرم کمتر گذشتست

ز خاری هر که او پیوند بیند
همان بهتر که: گل دیگر نچیند

به تنهایی مرا خاری تمامست
وصال گل به انبازی حرامست

درین بستان گل رنگین چه جویی؟
که دارد حسن او داغ دو رویی

اگر خاری کند وقت ترا خوش
بر افشان دامن گل را به آتش

ز گل رویان تر دامن چه جویی؟
که بر هرکس بخندد از دو رویی

بتان بی‌وفا خود را پرستند
دلیران این چنین بتها شکستند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خلاصهٔ سخن
گوهر بعدی:تمامی سخن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.