هوش مصنوعی: فرهاد از رها کردن سنگ بیستون امتناع می‌کند، زیرا شیرین را در میان تلخی‌ها می‌یابد. متن به اهمیت دوستی و تلخی‌هایی که مهجوران متحمل می‌شوند اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که گل بی‌خار در این دنیا یافت نمی‌شود. همچنین، به این نکته اشاره می‌شود که در دوستی نباید فریبکاری وجود داشته باشد و تفاوت بین دوست و دشمن باید مشخص باشد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادها ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

حکایت

کسی فرهاد را گفتا: کزین سنگ
رها کن دست، گفتش با دل تنگ:

ز سنگ بیستون سر چون توان تافت؟
که شیرین را درین تلخی توان یافت

نظر می‌کن بنقش دوستان ژرف
ولیکن دور دار انگشت از حرف

چو اندر دوستی کار تو زرقست
نگویی: از تو تا دشمن چه فرقست؟

چه تلخی‌ها که مهجوران کشیدند!
ز شیرینان به جز تلخی ندیدند

گل بی‌خار ازین منزل، که بینی
که چیدست؟ ای برادر، تا تو چینی؟

مراد دل به انبازیست این جا
مپندار این چنین بازیست این جا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خلاصهٔ سخن
گوهر بعدی:تمامی سخن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.