هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عراقی، احساسات متناقض عاشق را در قبال معشوق بیان میکند. گاهی درد فراق او را درمان میکند و گاهی وصلش باعث هجران میشود. عاشق از رنجهای عشق شکایت دارد، اما در عین حال، وجود معشوق را مانند خورشید تابان میبیند که همه چیز را روشن میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل احساسات و تضادهای بیانشده در شعر نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۱۶
گهی درد تو درمان مینماید
گهی وصل تو هجران مینماید
دلی کو یافت از وصل تو درمان
همه دشوارش آسان مینماید
مرا گه گه به دردی یاد میکن
که دردت مرهم جان مینماید
بپرس آخر که: بی تو چونم، ای جان،
که جانم بس پریشان مینماید
مرا جور و جفا و رنج و محنت
غمت هردم دگرسان مینماید
ز جان سیر آمدم بیروی خوبت
جهان بر من چو زندان مینماید
عراقی خود ندارد چشم، ورنه
رخت خورشید تابان مینماید
گهی وصل تو هجران مینماید
دلی کو یافت از وصل تو درمان
همه دشوارش آسان مینماید
مرا گه گه به دردی یاد میکن
که دردت مرهم جان مینماید
بپرس آخر که: بی تو چونم، ای جان،
که جانم بس پریشان مینماید
مرا جور و جفا و رنج و محنت
غمت هردم دگرسان مینماید
ز جان سیر آمدم بیروی خوبت
جهان بر من چو زندان مینماید
عراقی خود ندارد چشم، ورنه
رخت خورشید تابان مینماید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.