هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و دردش را درمان نماید. او از لطف و مهربانی معشوق یاد می‌کند و بیان می‌کند که بدون مهر او، دلش پر از ناله است. همچنین، شاعر از هجران و دوری معشوق شکایت کرده و می‌گوید که این دوری دوباره قصد جانش را می‌کند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۲۹

بر درت افتاده‌ام خوار و حقیر
از کرم، افتاده‌ای را دست گیر

دردمندم، بر من مسکین نگر
تا شود درد دلم درمان پذیر

از تو نگریزد دل من یک زمان
کالبد را کی بود از جان گزیر؟

دایهٔ لطفت مرا در بر گرفت
داد جای مادرم صد گونه شیر

چون نیابم بوی مهرت یک نفس
از دل و جانم برآید صد نفیر

دل، که با وصلت چنان خو کرده بود
در کف هجرت کنون مانده است اسیر

باز هجرت قصد جانم می‌کند
کشته‌ای را بار دیگر کشته گیر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.